یکی می شه به من بگه آخه چرا آدما این جوریین؟؟چرا همین که بهشون توجه می کنی پرو می شن؟حالاای کاش فقط همین بود بعضیا که دیگه فاجعن همین که بهشون کم محلی کنی عین بز تازه یادشون میفته که وای ی ی چقدر دوست دارنو عاشقت بودنو تا به حال به این احساس خززز ی که توی عمق وجود کم وجودشون بوده پی نبرده بودن و فقط احتیاج به یه دور سرویس کردن دهنشون داشتن تا کاربراتور مغزشون شروع به پت پت بکنه و شرو ور های عاشقونشون رو که ریقه جویده های ذهنیشون هستش رو برات پس بندازن و احساس کنن وای که چقدر عاشقن !!!قافل از ین که بد بخت کور تو خر: عاشق نیستی فقط بلا نسبت خر فقط یه خورده الاغی که خودتو خوب نمی شناسی!! من مرده مرام یه نفرم حالا می دونی چرا؟الان بهتون میگم, من قبلا خیلی تریپم پسرونه و داغون بود,  بد خشن بودم و همه ی رفتارای دخترونه مث آرایش کردنو رسیدن به خودمو گناه نا بخشودنی می دونستم تا این که بر حسب اجبار به خودم یه خورده رسیدم بعدش پسرای دورو برم مثه مورو ملخی که یه دسته گندم دیدن توجه شون بهم جلب شد,یه مدتی گذشت که دوباره نا خواسته وتحت اجبار رفتم وتوده اضافی گوشتی روی صورتم رو برداشتم(همون دماغ) ,  حالا جالب اینجا بود که مورو ملخ ها بیشتر توجهشون جلب شده بود!حالا نقش آدم با مرامه کجا بود؟ اینجا بود که از اول ماجرا با اون قیافه خزوخیل و پسرونه من تا همون آخر ماجرا بودش بدون اینکه هیچ وقت توجهش به این شروورا باشه!! خب حالا نتیجه اخلاقی بچه های خوب من این بود که: عزیزان این دغل دوستان که می بینی مگسانند به دور تپاله گاو که البته به چشمشون شیرینی چون شعورشو ندارن تا فرق این دوتا رو بفهمن!!

نظرات 2 + ارسال نظر
آقای مسلم یکشنبه 29 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 06:00 ب.ظ http://www.daftar-ensha.blogsky.com

سلام خانم زهرا ...
ماجرای عجیبی دارین
البته من در حدی نیستم که نصیحت کنم ... ولی با این حال
من فکر میکنم ... بازم شما کوتاهی کردین ...البته ببخشید که اینقدر رک گفتم
آخه همونطور که شما بعضی وقتها اونا شما رو نمی خوان ... باید بهشون حق بدی که اونا هم شما رو نخوان
البته من فکرمیکنم که اونا شما رو میخوان ... شاید وقتشون کم باشه ... یا سرشون شلوغ باشه ...
میشه گفت شبیه یه قانونه و اغلب آدما معمولی این رفتار رو دارن
اگه میخوایی بهترین باشی ... باید از بعضی حق های خودت بگذری ... مثلاْ اگه شما واقعاْ اون شخص رو دوست داشته باشی ... و اون چند روزی شما رو تحویل نمی گرفت ...
دفعه بعد که آفتابی شد ... ازش انتقام نگیر و به اصطلاح به روی خودت نیار ...
شاید اون به اشتباه خودش پی ببره
آخه هر چی باشه اون هم آدمه ...
مگر اینکه ... ارزش دوست داشتن نداشته باشه

آقای مسلم یکشنبه 29 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 06:00 ب.ظ http://www.daftar-ensha.blogsky.com

سلام خانم زهرا ...
ماجرای عجیبی دارین
البته من در حدی نیستم که نصیحت کنم ... ولی با این حال
من فکر میکنم ... بازم شما کوتاهی کردین ...البته ببخشید که اینقدر رک گفتم
آخه همونطور که شما بعضی وقتها اونا شما رو نمی خوان ... باید بهشون حق بدی که اونا هم شما رو نخوان
البته من فکرمیکنم که اونا شما رو میخوان ... شاید وقتشون کم باشه ... یا سرشون شلوغ باشه ...
میشه گفت شبیه یه قانونه و اغلب آدما معمولی این رفتار رو دارن
اگه میخوایی بهترین باشی ... باید از بعضی حق های خودت بگذری ... مثلاْ اگه شما واقعاْ اون شخص رو دوست داشته باشی ... و اون چند روزی شما رو تحویل نمی گرفت ...
دفعه بعد که آفتابی شد ... ازش انتقام نگیر و به اصطلاح به روی خودت نیار ...
شاید اون به اشتباه خودش پی ببره
آخه هر چی باشه اون هم آدمه ...
مگر اینکه ... ارزش دوست داشتن نداشته باشه
امیدت به خدا باشه
امیدوارم موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد