دروغ

فقط می خوام بگم همچی این دنیا یه دروغ بزرگه و البته همه ی زشتی ها و زیبایی هاش هم فقط یه تابلو نقاشی که با مردن می شه چشما رو بروش باز کرد و اون ور این تابلو رو که برقش چشما مون رو کور کرده دید!

همه ی ما به هم دروغ می گیم  همه به هم. خستم فقط همین دیگه نمی خوام مال کسی باشم دیگه نمی خوام کسی ماله من باشه فقط می خوام رها باشم دروغ گو باشم پست باشم و بهتر از همه اینکه هیچی نباشم! نه عاشق نه فرزند نه پدر نه مادر نه معشوق فقط خودم باشم و خودم ول معطل این دنیا کثافت.

همه فکر می کنن که خودشون خوبن منم مثه بقیه همیشه احساس می کنم این دیگران بودن که به من ظلم کردن نه من به اونا چه دروغ بزرگی!!

ولش اصلا نمی خواستم اینا رو بگم همه ی حرفم چیزه دیگه ای می دونید آدما فقط یه بار توی زندگی شون عاشق و شیدا می شن و تا اونجا که من می دونم توی همون یه بار هیچ کس به اندازه طر فشون براشون مهم نیست و هر چیزی رو در درجه دوم اهمیت قرار میدن اگه کسی لاف این کارو براتون می زنه اما نمی کنه از من به شما نصیحت که حرفاشو باور نکنین از اون گذشته من خودم آدم شیفته دیدم آدمی که عاشق باشه و دیوانه وار برای طرفش هر کاری رو بکنه!

می دونید من یه کس دیگه هم دیدم آدمی که همیشه دو سه نفر با هم عاشقش می شن اونم عاشق سینه چاک گرچه همیشه فقط یه نفره که آدم رو از همه بیشتر دوست داره اما خب باید حتما بدونید بعضی از افرادم هستن که کسی عاشقشون نمی شه اسم این افراد آدم هایی با طبیعت غیر دوست داشتنی! اگه از من بپرسید من گروه دوم رو ترجیح می دم مهم نیست که اونی که تو رو دوست داره چه شکلی ظاهرش چه جوری خوش تیپ یا نه یا اینکه پولدارو... و هزار تا چیز دیگه فقط کافیه یه قلب داشته باشه که فقط تو توش جا شی و وسعت قلبش به اندازه قد و قواره تو باشه همین!!! نشونش می دونی چیه این که حتی اگه تو آشه دهن سوزیم نباشی برای اون خدا باشی اگه دستات ضمخت پس حتما این جوری از هر جور دیگه ای قشنگ تره اگه مو نداری پس حتما اونایی که مو دارن زشتن و نه تو و... حالا بحث این پیش می یاد که تو چه جوری آدمی هستی آیا اصلا قدر محبت رو می دونی از کدوم دسته ای اونایی که اینقد ناز کش دورو برشون بوده که دیگه احتیاجی به محبت ندارن یا نه از اون دسته که محبت ندیدن که بازم خودش دو دسته ان اونایی که چون ندیدن لج کردنو دیگه محبت کسی رو نمی خوان یا نه اونایی که هنوز چشم به راه محبتن تا اگه پیدا شد دستشو به گرمی بگیرن!

نظرات 1 + ارسال نظر
مسلم شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 06:16 ب.ظ http://daftar-ensha.blogsky.com

گر در ره شهوت و هوا خواهی رفت
کردم خبرت که بی نوا خواهی رفت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد